-
فاطمیه و عید
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1391 10:59
هر سال فاطمیه اول رو روضه میگیره برای خانمها.هنوز خبر نداشت که امسال روضه اش با روزهای ابتدای سال جدید همزمان شده است.وقتی فهمید با ناراحتی گفت:5روز رو نمیگیرم فقط دو روز اخر رو میگیرم.مردم نمیان.پارسال که بعد سیزده بدر بود خیلیا نیومدن. خواهرش گفت:صله رحم که عیبی نداره.میریم دیدو بازدید. همسرش هم گفت: اصل روز شهادته....
-
شعر زیبا
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 08:47
دخترش پیش دانشگاهییه.داشت برام تعریف میکرد امروز که به راننده سرویس دخترش زنگ زده اهنگ و شعر انتظار گوشی راننده خیلی قشنگ بوده.میگفت یه چیزی تو این مایه ها که: اشتباه کردم گذاشتم رفتی.کاش نمیذاشتم بری.و... میگفت میخوام یه وقت که بشه این اهنگو ازش بگیرم داشته باشم برای خودم. با خودم فکر کردم: شاید اگر برای من این اتفاق...
-
میخوام رعایت کنم
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 08:51
یکی از همکارهای بخش نمونه ای رو که باید کار کنه تخمه هست.یک سینی پر از چند مدل تخمه رو میذاره جلوی یک یک همکاران بخش تا مزه اش کنند و نظرشون رو بگن. پشت کامپیوتر نشستم و از دور حواسم بود که الان میاره سینی رو جلوی من میذاره.بالاخره نوبتم شد. 1: بفرمایید خانوم دکتر.ازین تخمه ها بخورید. من:ممنونم . نمیخورم. 1:چرا ؟...
-
دیروز و امروزم
سهشنبه 14 آذرماه سال 1391 09:49
تا سال قبل که در بلاد غریب و دور از وطن ساکن بودیم وقتی صبح ها بچه ها رو میبردم پارک برا بازی و گردش همیشه وقتی بچه های مهد کودکی و یا بچه هایی رو میدیدم که با پرستارشون اومده بودند پارک دلم براشون میسوخت.با خودم میگفتم مادرهای این بچه ها الان باید کنارشون باشند و خودشون این لحظه ها رو تجربه کنند.همون جوری که خودم...
-
!؟
شنبه 11 آذرماه سال 1391 09:00
مکان:اتاق محل کار زمان:فردای عاشورا گفتگوی سه نفر از همکاران: 1:چقدر این سه روز تعطیلی ادم حوصله اش سر رفت. 2:ما که پسرمون رفت چند تا فیلم گرفت از دوستش مینشستیم شبا نگاه میکردیم همه هم 2 ساعته بود مجبور میشدیم شبا تو پذیرایی بخوابیم.گلادیاتور رو دیدین؟خیلی با حال بود. 1:نه.راستی بازم این روزا فکر کنم یکی شهید میشه...
-
دلم نمیاد
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 11:16
رفته ام مجلس عزاداری محرم.مجلس که تمام شد یکی از خانومهای فامیل گفت:ببخشید با فلانی غیبتتون رو کردیم.راضی باشید. گفتم:چطور؟! گفت:گفتیم فلانی این جوری با چادر نشسته گرمش نمیشه.من که از اول که اومدم همش گرممه. (چادر و روسریم رو برخلاف بقیه در نیاوردم) گفتم:نه راحتم این جوری.(با یک لبخند کمرنگ) چی باید میگفتم اخه.اگه...